جدول جو
جدول جو

معنی فریفته گردیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فریفته گردیدن
(دِ خوَش / خُش کَ دَ)
گول خوردن. فریب خوردن. فریفته شدن:
تا هیچ فریفته نگردد
ایمن نبود ز مکر جانش.
عطار.
رجوع به فریفته شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ تَ گَ دَ)
واجب شدن. فرض شدن: بر ایشان واجب و فریضه گردد که چون یال برکشند خدمتهای پسندیده نمایند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا